فال بین، آنکه به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت و اقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه و چیزهای دیگر حوادث را پیش گویی می کند، طالع بین، فال گو
فال بین، آنکه به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت و اقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه و چیزهای دیگر حوادث را پیش گویی می کند، طالِع بین، فال گو
عمل بل گرفتن. (از فرهنگ لغات عامیانه). رجوع به بل گرفتن شود، جمع واژۀ بلابل. (منتهی الارب). رجوع به بلابل شود، جمع واژۀ بلبل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به بلبل شود، جمع واژۀ بلبله. (ناظم الاطباء). رجوع به بلبله شود
عمل بل گرفتن. (از فرهنگ لغات عامیانه). رجوع به بل گرفتن شود، جَمعِ واژۀ بُلابل. (منتهی الارب). رجوع به بُلابل شود، جَمعِ واژۀ بُلبل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به بلبل شود، جَمعِ واژۀ بَلبله. (ناظم الاطباء). رجوع به بلبله شود
عمل گرفتن گل چراغ. عمل گرفتن فتیلۀ چراغ. گرفتن سوختۀ چراغ به گل گیر، کم کردن گلهای درختی برای بهتر و درشت تر شدن بقیۀ میوۀ آن. گرفتن مقداری از گل درختی تامیوۀ آن بزرگتر و شادابتر شود. (یادداشت مؤلف)
عمل گرفتن گل چراغ. عمل گرفتن فتیلۀ چراغ. گرفتن سوختۀ چراغ به گل گیر، کم کردن گلهای درختی برای بهتر و درشت تر شدن بقیۀ میوۀ آن. گرفتن مقداری از گل درختی تامیوۀ آن بزرگتر و شادابتر شود. (یادداشت مؤلف)
عیب گیری. (شرفنامۀ منیری). نقد. نکته گیری. خرده گیری در سخن و جز آن: گر انگشت من حرف گیری کند ندانم کسی کو دبیری کند. نظامی. یکی پندگیرد، یکی ناپسند نپردازد از حرفگیری به پند. (بوستان)
عیب گیری. (شرفنامۀ منیری). نقد. نکته گیری. خرده گیری در سخن و جز آن: گر انگشت من حرف گیری کند ندانم کسی کو دبیری کند. نظامی. یکی پندگیرد، یکی ناپسند نپردازد از حرفگیری به پند. (بوستان)
دهی است از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان سقز که در 52 هزارگزی شمال خاور سقز بر کنار رود خانه پای قلعه واقع است، ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 150 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و لبنیات و توتون و شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)، قسمت بالایین جامه که از کمر ببالا را پوشد، (یادداشت مؤلف)، آن جزء از جامه که بالاتنه را پوشد در جامه های دراز، مقابل پائین تنه و دامن دهی است از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 10 هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه و یک هزار و پانصدگزی جنوب باختری گوش بران واقع است، ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 140 تن سکنه، آب آنجا از زه آب رود خانه محلی تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و حبوبات و لبنیات و شغل مردمش زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان سقز که در 52 هزارگزی شمال خاور سقز بر کنار رود خانه پای قلعه واقع است، ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 150 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و لبنیات و توتون و شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)، قسمت بالایین جامه که از کمر ببالا را پوشد، (یادداشت مؤلف)، آن جزء از جامه که بالاتنه را پوشد در جامه های دراز، مقابل پائین تنه و دامن دهی است از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 10 هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه و یک هزار و پانصدگزی جنوب باختری گوش بران واقع است، ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 140 تن سکنه، آب آنجا از زه آب رود خانه محلی تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و حبوبات و لبنیات و شغل مردمش زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
فالچی، فال گو، زاجر، (یادداشت بخط مؤلف)، شخصی که ادعای اخبار از مستقبلات کند به توسط احضار اموات و سؤال نمودن از ایشان، و این مطلب در شریعت موسوی ممنوع بود و مرتکب آن بایستی سنگسار شود، (قاموس کتاب مقدس)
فالچی، فال گو، زاجر، (یادداشت بخط مؤلف)، شخصی که ادعای اخبار از مستقبلات کند به توسط احضار اموات و سؤال نمودن از ایشان، و این مطلب در شریعت موسوی ممنوع بود و مرتکب آن بایستی سنگسار شود، (قاموس کتاب مقدس)
کارهای شبیه کار شخص خل. این کلمه در اصل ’خل گیری’ است و سپس بصورت خل گری درآمده نظیر ’لوس گری’ که در اصل ’لوس گیری’ بوده. (یادداشت بخط مؤلف). - خل گیری مکن، عمل اشخاص ساده لوح و خل را بجای میاور
کارهای شبیه کار شخص خل. این کلمه در اصل ’خل گیری’ است و سپس بصورت خل گری درآمده نظیر ’لوس گری’ که در اصل ’لوس گیری’ بوده. (یادداشت بخط مؤلف). - خل گیری مکن، عمل اشخاص ساده لوح و خل را بجای میاور